خودم برای خودم

ساخت وبلاگ
بنده فارغ التحصیل کارشناسی گرافیک و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد حسابداری هستم... این دو به هم ربطی داره آیا؟؟باید اینو بگم که مطالب وبلاگ دل نوشته و تراوشات ذهنی خودم هست . ضمنا در مورد لینک کردن باید بگم افرادی را لینک میکنم که :1 : یا جز دوستان صمیمی من باشند.2: یا مدتی است وبلاگ آنها را می خوانم و آنها هم متقابلا مرا می خوانند.3: یا تقریبا با روحیات من نزدیکی داشته باشد ،که این را دیگه خودم تشخیص میدهم.4:ممکنه خواننده وبلاگ ،سه ویژگی بالا رو داشته باشه اما باز هم لینک نشه(شرمنده )ضمنا این رو هم اضافه کنم : چون بعضی از خوانندگان محترم وبلاگم، تقاضای به نمایش گذاشتن آثار و کارهای گرافیکی من رو دارند باید عرض کنم باهاشون موافق نیستم. چون من این وبلاگ رو زدم که دلنوشته ها و خاطرات و وقایع جالب که اتفاق می افته در معرض دیدعموم بذارم و معتقدم که گذاشتن کارام = با کپی برداری و پخش شدن در فضای مجازی .هر کسی که میادبه وبلاگ و نظری میده لطفا توقع نداشته باشه باید حتما من هم برم و براش نظر بذارم. من فقط برای دوستانی که مایلم نظر میذارم مدتیه بعضی ها حرفهای مسخره ای چون: تو مغروری، خیلی از خودت مچکری، خیلی به خودت مینازی وکلی اراجیف دیگه به من میگن که من از همین وبلاگ بهشون با صدای بلند فریاد میزنم :هر طور که دوست دارین در مورد من فکر کنین راحت باشین،من همون دختری هستم که خودم از خودم شناخت دارم و هیچکدام از این کلمات که به من میگین نبودم-نیستم و نخواهم بود و همیشه سعی کنید تو دنیای مجازی آدمها رو از دیدی که خودتون تصور میکنید نبینید چون دقیقا برعکسه! حالا از این به بعد هر چه قدر دلتون خواست بیایید و عقده دلتون رو سر من خالی کنید! من آماده ام!!--------------------------------------- خودم برای خودم...ادامه مطلب
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 91 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 22:24

بَعدِ  یَه مِدَت اومِدُم وِب ، حالو میبِنُم اَی دِلِ بی خَیال ! قالُبُم تِرکیده و پوکیدَه ..... حالو اینَم کاریه خو ؟اَی لَجِش رَفتُم یَی قالِبِ زشت و بی نِمَک گُذاشتَیم که دِلوم هَمچی حال وَیاد ..... اَصلا سِرُم شُلوغِ . مَی وَتانِم ( مگه میتوانم ) وِیام ( بیام) دستی و خَطی بَنویسِم ؟ نه .... خو دِیَه وَرِم .فعلا هَمی قالب پوکیده تِحَمُل بِفِرمایید تا بعدا شایِد یَه وقتِ دیگه ای بَیام و تغییر بَدُم .......  تامااااااام خودم برای خودم...ادامه مطلب
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 84 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 22:24

خب اینم از همکار جدید که فردا میاد پیش

من البته فقط چند ماه برای گذروندن ماموریتش.

واقعا هوا گرم شده اوووووف.. مخصوصا آش 

تند و تیزی که الان خوردم بدترم شدم... 

اگه به من بود که هست همین الان میرفتم یه تخت

میخوابیدم... خب فعلا ...

خودم برای خودم...
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 129 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:45

دوباره همکار جان برای ماموریت میاد پیش بنده و 

احتمالا مدت زیادی هم خواهند ماند..‌ خب به من 

چه... مدیر عامل جان میشه دفعه بعد دقیقه نودی 

نباشی؟ لطفا؟! میزنم شل و پل و لهیدت میکنما..‌.

راستی آقای فلانی خیلی پسر خاله نشو، امروز اومده

همین که یه نمه مهربون میشم سریع خودشو پشت 

سیستم ولو میکنه پررررررو والا والا والا.....

اصلا خیلی هم اعصاب دارم فهمیدی؟ 

بای بوی...

خودم برای خودم...
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:45

مهمان جان برای شام یک جگرکی راه انداخته 

که نگوووو... ینی نگو نه اصلا بگو.....

بروم که اگر نروم همه را میخورَندَندی و 

از برای ما چیزی باقی نمانَندی....

خودم برای خودم...
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 129 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:45

ینی د را چنان به ورزش واداشتیم و تحرکی به او ببخشیدیم که در عمرش ندیده بود... بگذریم... همکار از کرونا میترسد بیش از حد و حدود، برایش عددی ماسک و دستکش ببردیم و اینگونه رستگار بشدیم و اما من که یک عدد شربت سرفه را چنان سر بکشیدم که اکنون حالت یک عدد خودم برای خودم...ادامه مطلب
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:45

ما یک عدد دختر همیشه گرسنه ایم! کسی می‌داند ما را  چه شده است؟ هر چه می خوریم باز دوست بداریم که بخوریم. مسائل کاری و شرکت و کرونا و همه چیز در هم تنیده  شده می باشد و کلا شبیه عنکبوتی میمانیم که به دور خود تار  تنیدن می نماییم و باشد که رستگار باشیم خودم برای خودم...ادامه مطلب
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:45

سلااااااااااام. ما اومدیییم اونم بعد مدتهااااااا.  یهو توی 1400 یاد این وبلاگ

و وبلاگ نویسی و اینکه یه زمونی دست به تایپ بودم افتادم. اینقدر شرایط کاری و کرونا

همه چیز رو از یادم برد که هیچی دیگه.

اما خب دلیل نیومدنم بیشتر همون رستگار شدن بود!!!!! ها ننه!

ساعت هم که باز میره جلو ! خب بره چکار من. فعلا بذارید از تعطیلات لذت ببرم. 

میرم! اما شاید ایندفعه نرم که برم، یعنی اینکه برم که بیام ..... گرفتید؟؟؟

خودم برای خودم...
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:45

آمده ایم که فقط این را بگوئیم و بِرَوَندیم.... ۱۳ بدر نزدیکَندی

و کرونا نَزدیکَندیتَر، پس بِتُمرگیدَندید در خانه هاتان.!!! والو بو خودا

 اصلا نفهمیدیم چرا آمدیم یا امدنمان بهر چه بود یا اینکه اصلا چه گفتیم ..... 

خودم برای خودم...
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:45

با غریبه بودم داشتیم بدو بدو میرفتیم اینور و اونور ... با کوله پشتی هم بودیم ینی کلی بار روی دوشمون بود و اینکه من واقعا آخرش نفهمیدم چه هدفی رو دنبال میکردیم اما  یهو دیدیم یه مار خیلی بلند از سوراخ دیوار اومد  بیرون که راهمون رو سد کرد ترسیده بودم ولی خب  غریبه بهم گفت نترس فقط سریع از بینشون عبور کن منم همین کارو کردم منتها محله هاش خاکی و گلی و خراب بود و دیواراش هم پوسیده... دیدم کلی دیگه مار از سوراخ دیوار زدن بیرون... به طوری که دیگه تسلیم شده بودم و  فقط بدو بدو از بینشون رد میشوم البته با غریبه اما  تعدادشون خیلی زیاد بود و از سر و کولم آویزون  میشدن و به شدت ترسیده بودم ولی اهمیتی نمیدادم و عجیب اینکه بهمون آسیبی نمیزدن فقط چندش آور و  دراز بودند... پریروز هم من و مامانم توی خونه باغی بودیم یهو  صدای سگها از روی کوه بلند شد... عو عو میکردند یادمه یکیشم سیاه بود... منتها چون فاصلشون با ما زیاد بود اهمیتی ندادم اما چند تاشون  نمیدونم از کجا به ما رسیدن که قصد حمله داشتند و من هم از مامانم دفاع میکردم و موفق به کشتن  دو تاشون شدم ...  نترسید همه اینا خواب چند شب پیشم بود ... نمیدونم بگم کابوس بود یا نه؟ چون نبود... ینی در عین اینکه خیلی ترسناک بود منتها از درون یه سرخوشی بهم میداد... چی بگم والا.... خودم برای خودم...ادامه مطلب
ما را در سایت خودم برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : graphiclass بازدید : 138 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 17:34